جدول جو
جدول جو

معنی متنبه شدن - جستجوی لغت در جدول جو

متنبه شدن
اپخشدن بیدار شدن هشیار گشتن آگاه شدن هوشیار شدن: و می گفتند که الیسع بدین سخنان میخواهد که شما را بفریبد ایشان متنبه نشدند
فرهنگ لغت هوشیار
متنبه شدن
بیدار گشتن، آگاه شدن، آگاهی یافتن، تنبیه شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
متوقف شدن و از کار افتادن ازتعب و خستگی. (ناظم الاطباء). بیش کار نتوانستن. خسته شدن (به معنی متداول امروز). کل ّ. کلال. اعیاء. لغوب. استحسار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عاجز شدن. از کار افتادن. خسته شدن. کوفته گشتن:
تاپیر نشد مرد نداند خطر عمر
تا مانده نشد مرغ نداند خطر بال.
کسائی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
سپه از بر کوه گشتند باز
شده مانده از رزم و راه دراز.
فردوسی.
بسودند با سنگ بسیار چنگ
شده مانده گردان و آسوده سنگ.
فردوسی.
زبس کشیدن زر عطاش مانده شده ست
چو پای پیلان دو دست خازن و وزان.
فرخی.
نه رنجه شود آفتاب از مسیر
نه مانده شود آسمان از مدار.
عنصری.
چون روز گرمتر شد و مخاذیل را تشنگی دریافت و مانده شدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 39).
لنگ است چو شد مانده و گویا چو روان گشت
زیرا که جدا نیست زگفتارش رفتار.
ناصرخسرو.
ما مانده شدستیم و گشته سوده
ناسوده و نامانده چرخ گردا.
ناصرخسرو.
به بازی مده عمر باقی به باد
که مانده شود هرکه خیره دود.
ناصرخسرو.
به غاری رسیدند بسیار فراخ و ایشان مانده و خسته شده بودند. (قصص الانبیاء ص 200). و هر وقت که مسافر بیند که مانده خواهد شد پیش از آنکه مانده شود بنشیند و یک لحظه بیاساید و باز برخیزد و آهسته می رود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). هرگاه که مردم مانده شود و رنجی کشد حرارت در اندرون تن او برافروزد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). وهرکه را اسب مانده می شد اسب رها می کرد و عوض از گله می گرفت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 79).
فوز نایافته شدم مانده
نجح نایافته شدم مغمور.
مسعودسعد.
گاه گفتم که مانده شد خورشید
گاه گفتم که خفت ماه سما.
مسعودسعد.
چون مانده شد از عذاب اندوه
سجاده برون فکند از انبوه.
نظامی.
مانده نشدی زغم کشیدن
وز طعنۀ دشمنان شنیدن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ تَ)
متمرد شدن. (دستوراللغه). مراده. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). تمرد. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ کَ دَ)
آگاه شدن و سیاست شدن و بیدار شدن ازغفلت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
روی آوردن، آگاه شدن دریافتن توجه کردن روی آوردن: از کاشان متوجه بلده المومنین قم شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معنبر شدن
تصویر معنبر شدن
معنبر گشتن: مندین شدن شاهبویه گشتن به عنبر آغشته شدن: (نوک کلک از شرح خلق او معنبر میشود صدر شرع از فرجاه او مزین آمد ست) (جمال الدین اصفهانی. 40)، خوشبو گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتبه شدن
تصویر مشتبه شدن
دشگیر شدن پرت شدن گول خوردن اشتباه شدن غلط شدن
فرهنگ لغت هوشیار
متنفر گردیدن شمانیدن کنیکیدن بیزار شدن رمیدن بیزار شدن نفرت داشتن رمیدن: قوت شاعره من سحر از فرط ملال متنفر شده از بنده گریزان میرفت. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
عاجزشدن از کارافتادن: چو مانده شد از کار رخش و سوار یکی چاره سازید بیچاره وار. (شا. بخ 1697: 6)، خسته شدن کوفته گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
به گردن گرفتن پذیرفتن : پادشاهی پسر را بادیبی داد... ادیب خدمت کرد و متقبل شد روزگاری برو سعی کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتبه شدن
تصویر مشتبه شدن
((~. شُ دَ))
در شک افتادن، به اشتباه افتادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
روی آور شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
يفهم
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
Notice
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
remarquer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
알아차리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
نوٹس لینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
สังเกต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
kugundua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
気づく
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
להבחין
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
ध्यान देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
memperhatikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
লক্ষ্য করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
помічати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
замечать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
zauważyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
bemerken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متوجه شدن
تصویر متوجه شدن
opmerken
دیکشنری فارسی به هلندی